تولید محتوا

تولید محتوا

در این وبلاگ برخی تولیدات دانشجویانم درمرکز بنت الهدی صدر دانشگاه فرهنگیان فردوس را به اشتراک می گذارم
تولید محتوا

تولید محتوا

در این وبلاگ برخی تولیدات دانشجویانم درمرکز بنت الهدی صدر دانشگاه فرهنگیان فردوس را به اشتراک می گذارم

خلاصه فصل چهارم کتاب تحولات فرهنگی در ایران –رضایت از زندگی

خلاصه فصل چهارم کتاب تحولات فرهنگی در ایران –رضایت از زندگی
کیفیت زندگی :تغییر یک رویکرد
رضایت از زندگی مستقل از کیفیت زندگی در واکنش  با شرایط اقتصادی و رضایت سیاسی می باشد و دارای مفهوم فراگیر و پایدارتری است که احساس کل مردم یک جامعه را نسبت به جهتی که در آن زندگی می کنن منعکس می نماید .
کیفیت زندگی نخستین بار در ارزیابی اقدامات اقتصادی مطرح شد شاخص هایی که بهبود وضعیت اقتصادی را گزارش می دادند بیشتر زندگی اقتصادی را می سنجیدند در حالی که احساس مردم از امکانات دارای وجهی ذهنی است که شاخص های متفاوت می طلبد و بدون مقایسه ذهنی برای سنجش بعد شخصی زندگی نمی توان گفت آیا کیفیت زندگی  بهبود یافته یا کاهش یافته یا ثابت مانده مثلاً امروزه با تراکم ترافیک و آلودگی هوای شهرها مواجهیم در حالیکه صد سال پیش با جاده های خاکی و کوچه های کثیف برخورد می کردیم .حال کدامیک موجب رضایتمندی بیشتر است . سابقه مفهوم کیفیت زندگی به واکنش های مخالف رشد اقتصادی باز می گردد. گزارش باشگاه با عنوان محدودیت های رشد از نخستین و سامان یافته ترین این واکنش ها بود .تأکید اصلی آن به محیط زیست بود ولی از احساس افراد به زندگی غفلت نکرده بود و بر محورهای چون فقر در جهانی که مرفه تر می شود. آلودگی محیط زیست عدم اعتماد گسترش شهرها بیکاری –از خود بیگانگی و .............رفته رفته نمود کیفیت زندگی نه تنها در حوزه های فرهنگی اجتماعی بلکه در حوزه علم اقتصاد نیز راه یافت.در مقاله بالدوین))کیفیت زندگی در انحضار عالمان اجتماعی نیست و اقتصاد دانان برای ارزیابی دقیق خدمات بهداشتی رشد مقیاس های کیفیت زندگی را مورد توجه قرار داده اند .به این ترتیب در حوزه علم اقتصاد به وجوه کیفی که در تحلیل های کمی نادیده انگاشته شده اند توجه شد. این رویکرد راه را بر طرح پرسش هایی در خصوص نیست فرهنگ ،جامعه و اقتصاد و تفسیرهای متفاوت از شاخص های کیفیت زندگی ممکن ساخت پرسش این است آیا نهادهای سیاسی قادر به جذب تغییرات اقتصادی تکنولوژیک هستند ؟ درگزارش باشگاه رم رئیس وقت دانشگاه سازمان ملل گفت : در حوزه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی دگرگونی های رخ داده که اداره آن از توانایی دولت ها خارج است.
اینگهارت در کتاب خود (تحول فرهنگی در جامعه پیشرفته صنعتی در حوزه سیاست گسترش نقش دولت مورد تردید قرار گرفت برخوردهای طبقاتی رو به زوال نهاد و کیفیت زندگی مبنای صف بندی سیاسی جدید قرار گرفت در حوزه اقتصاد امروزه هر جا دگرگونی پیش آید خصوصی کردن وظایف قبلی دولت محتمل تر است.
در حوزه فرهنگ ارزش ها فرا مادی شده و تحول در گرایش های مذهبی، جنسیتی و خانوادگی آشکار است رضایت از زندگی از مهمترین شاخص های سازنده مفهوم کیفیت زندگی می باشد بیان کننده نگرش فرد به جهانش می باشد. رایج ترین خطا درباره رضایت از زندگی مساوی انگاشتن آن با رضایت سیاسی است و نمی توان بر مبنای آن رفتارهای فوری در عرصه سیاست پیش بینی کرد.
رضایت از زندگی همبستگی با نگرش های مهم مثل بیگانگی و اعتماد اجتماعی دارد. مک کلاسکی و و شار دریافتند که بیگانگی در مورد کسانی که رضایت کمتر از زندگی دارند بیشتر است. اولین دریافت ناخشنودی مشارکت سیاسی مرتبط است.
دوایت دین عدم رضایت از زندگی را با متغییرهایی چون بی هنجاری و بی اطمینانی و ... مورد بررسی قرار داده او نتیجه می گیرد که بدون همبستگی با مجموعه به هم پیوسته ارزش ها و روابط شخصی رسیدن به زندگی رضایت بخش دشوار است.
اینگهارت رضایت از زندگی را در چهار چوب فرهنگ مدنی مورد توجه قرار می دهد و نتایجی که می گیرد می توان به صورت زیر خلاصه کرد.
الف-رضایت از زندگی با سطوح بالای اقتصادی متناسب است
ب-رضایت از زندگی با مجموعه ای از نگرش ها همبسته است که با هم مفهوم فرهنگ مدنی را می سازد
ج-رضایت از زندگی با نگرش اساسی درباره ی نوع جامعه مرتبط است. در ابتدای دهه 1980 پژوهش پیمایشی در بسیار و دو کشور اجرا شد و نگرش های افراد سنجیده شد این نگرش ها عبارت بودند از :
کل شیوه سازماندهی جامعه با عمل انقلابی دگرگون شود 
جامعه به تدریج اصلاح شود 
از جامعه کنونی شجاعانه دفاع شود
نتیجه این پژوهش ها نشان داد همه ی کشورهایی که دارای تاریخ معاصر بی ثبات بوده است حمایت از دگرگونی انقلابی بر وضع موجود می چربند. در همه دموکراسی های با ثبات گزینه حمایت از وضع موجود بر گزینه انقلابی می چربید و گزینه انقلابی در کشورهای با تولید سرانه ناخالص ملی پایین بیشتر در حالیکه گزینه محافظه کارانه در کشورهای با تولید سرانه ناخالص بالا بیشتر بود.
نظریه های تبیینی
دو رویکرد درباره ی رضایت از زندگی وجود دارد:
رویکرد توصیفی : که رابطه رضایت را با متغییرهایی چون سن، جنس، سواد و ... بررسی می کند.
رویکرد دوم: تلاش می کنند عوامل موثر بر وضعیت را تبیین کرده و به شرایطی که در آن سطح رضایت تعیین می شود توجه کند.
کمبل رویکرد اول را مورد توجه قرار می دهد متغییرهایی چون وضع ازدواج را بررسی کرد و یکی از قوی ترین همبستگی ها میان رضایت از زندگی و وضع ازدواج مشاهده شد. مطلقه ها و مجردها کمترین میزان رضایت و افراد متاهل بالاترین رضامندی را داشتند.
روابط بین سن و رضایت از زندگی یکی از وجوه این مطالعه بود طبق آن افراد 35 ساله و کمتر به لحاظ رضایتمندی زیر میانگین و افراد مسن تر کمتر از جوان ها احساس خوشنودی می کردند ولی اغلب زمان حال را بهتر از آنچه پیش بینی می کرده اند می دانستند.
در رویکرد دوم توجه اصلی به شناخت عوامل موثر بر سطح رضایت معطوف شد .شگفت آورترین نتیجه این است که سطح رضایت تغییرات کمی داشته. اختلاف بین نسخ های اجتماعی اندک است در این رویکرد رضایت از زندگی به دو دسته عوامل است و پویا توجه می شود. و روابط میان رضایت از زندگی و متغییرهای عینی ضعیف و ناپایدار است.
تحقیقات اندروز ووایتی این تیجه گیری را تقویت می کند. آن ها از در هم کرد آثار سن، جنس، نژاد و.... تنها توانستند 8 درصد پراکنش رضایت کلی را از زندگی تبیین کنند.
این امر کار تبیین را دشوار می سازد در حقیقت این نظریه ها باید توضیح دهند که چرا سطح رضایت نسبتاً ثابت است و اختلاف کمی بین گروه ها مشاهده می شود برای پاسخ به این سوال انواع رضایت به سه نوع تفکیک می شود رضایت ناشی از برخورداری- رضایت ناشی از ارتباط و رضایت ناشی از بودن 
رضایت ناشی از برخورداری : که بیشتر به میزان برخورداری افراد از امکانات بستگی دارد. بررسی ها نشان می دهد درباره ی رابطه موقعیت مالی و خوشنودی اغراق شده است اگر فقر را کنار بگذاریم خشنودی در هر سطحی مشاهده می شود حتی بالا بودن سطح مالی آشفتگی را سبب می شود.
رضایت ناشی از ارتباط: این نوع رضایت به رابطه اجتماعی توجه دارد روابط اجتماعی در حیث شدت و نوع به رضایت از زندگی تاثیر دارد امروزه این روابط سرد و دگرگون و رسمی شده و روابط صمیمی از بین رفته اند.
رضایت ناشی از بودن: رضایت بیشتر با احساس کنترل به زندگی خود ایجاد می شود در مقابل این احساس که زندگی ما توسط نیروهای بیرونی از ما کنترل می شود اینکه زندگی چقدر دارای معنا و جهت است این مساله که جامعه شناسان آن را بیگانگی می خوانند به رضایت افراد موثر است.
نظریه رابطه اجتماعی: در این نظریه رضایت از زندگی تابع نوع، شدت و چگونگی رابطه اجتماعی است. از یک سو نیازهای فرد را تامین و رضایتش را بالا می برد از یک سو تمایلات افراد را مهار می کند به نظر دورکیم: در جریان انتقال از همبستگی مکانیکی به همبستگی اورگانیکی ارزش های جمعی تضعیف و افراد فقط به فکر تمایلات خود هستند. اگر هیچ اقتدار اخلاقی وجود نداشته باشد قانون جنگل حکم فرما خواهد شد در حالیکه هدف جامعه این است که جنگ را از میان بردارد یا تعدیل کند و قانونی عالی تر مستقر کند. آنومی از نظر دو رکیم در معانی گوناگون به کار رفته دارای سه خصوصیت اضطراب دردناک- احساس جدایی از معیارهای گروه و احساس فقدان هدف معین- در معنای دیگر، آنومی بعنوان تضاد هنجارها بکار رفته.
از نظر ریمون بودون آنومی دارای دو نوع دوگانگی است:
تقابل بین خود گرایی و دیگر خواهی- خود گرایی در جامعه ای است که افراد آن رفتارشان را با اراده خود تنظیم می کنند نه بر پایه هنجارهای جامعه اما جامعه مبتنی بر همبستگی مکانیکی دیگر خواه است.
در دسته دیگر تقابل میان آنومی و ماتالیسم(تقدیرگرایی) :آنومی زمانی پدید می آید که کنش های افراد به وسیله هنجاری روبخش تنظیم نمی شود. در این صورت افراد اهدافی که به آن نمی رسند کنار گذاشته ناامید می شوند. فاتالیسم زمانی روی می دهد که هنجارها سخت تعریف شده و فرد در انتخاب اهداف استقلال ندارد. افزایش پیچیدگی اجتماعی باعث رشد و دگرایی و رشد بی قاعدگی می گردد به نظر دورکیسم اولیوت دادن به منافع گروه خصلت اخلاقی دارد چون لازمه اش از خود گذشتگی است و توجه فرد به خواسته هایش به معنایی کاهش اقتدار اخلاقی است و راه ایجاد اقتدار اخلاقی تشکیل گروه است تا نوع انضباط اخلاقی بوجود آید مانند خانواده در گذشته که آدمی طعم عاطفه را در آن چشیده اصنافی که در آینده ایجاد خواهند شد پیچیده تر خواهد بود و عواطف بیشتر در آن بروز خواهد کرد و وجود گروه ها سر چشمه  شادکامی برای فرد نیز می باشد چون هرج و مرج برای فرد نیز 
دردناک است و زندگی بصورت آماده باش جنگی بین همراهان برای فرد مفید نیست. هنگامی که افراد منافع مشترک پیدا می کنند نه تنها به خاطر منافع مشترک بلکه به خاطر نفس اتحاد با یکدیگر از لذت همدلی بهره مند می شوند. و این از نظر دورکم در رضایت فرد از زندگی موثر است.
نظریه زیمل :
زیمل در قالب مفاهیمی که در آثارش مطرح کرده مساله رضایت از زندگی را بیان کرده و بیشتر نوع سوم رضایت (ناشی از بودن) را توضیح می دهد. او در مقاله کلان شهر خود به بحث درباره شرایطی می پردازد که در آن روابط انسان و به افول است رابطه صمیمانه جای خود را به روابط حسابگرانه می دهد.
به نظر زیمل کلان شهر جایگاه عقل است نه عاطفه که با اقتصاد پولی عجین شده.
به نظر او وسعت و جمعیت تنوعی پدید می آورد که در حیات ذهنی فرد موثر است. کلان شهر از آدمی بعنوان موجود تمییز گذار آگاهی بیشتر طلب می کند در حالیکه در روستا تصاویر ذهنی آشناترند. انسان در کلان شهرها در مقابل اهرم های متعدد از عقل مدد می گیرد به اعتقاد زیمل عقل منعطف ترین نیروی درونی است که ساده تر با تغییرات سازگار می شود.
فرایندهایی چون تقیسم کار فزاینده عقلانیت مفرو او.......... سردی روابطی در کلان شهرها ایجاد می کند زیمل برای توصیف سردی روابط دو اصطلاح دلزدگی و احتیاط را به کار می گیرد.   
دلزدگی نوعی نگرش است که فرد فادر نیست تفاوت اشیاء را دریابد ونسبت به معنای اشیاءوتمایز ان ها بی علاقه است.همه انسانها در یک سطح وبدون تمایز انها مطرح میشود.تغییرات سریع زندگی کلان شهری واکنشهای سریع ومتعددی رامیطلبد واعصاب ادمی قادر نیست همواره چنین واکنشی رابروز دهد بنابراین فرد عاجز میشود ونیرویی برای مقابله برایش نمیماند.در نگرش فرد دلزده تفاوت ارزشها محو میشود.یکنواختی مشابهت وتکرارپدیده هازمینه را برای کاهش رضایت از زندگی فراهم میکند.
دومین مفهوم که زیمل نام میبرد احتیاط است.درشهر کوچک وروستاادم هرکه راملاقات میکند میشناسد. وشناخت افراد به ژرفامیرسدولی با افزایش تعدادافراد شناخت جزیی ممکن نیست.از سوی دیگر روابط ناپایدار زندگی شهری باعث میشود اعتماد اجتماعی به حداقل برسد این دو عامل باعث میشود انسان کلان شهری در روابط خود احتیاط کند.
از نظر زیمل احتیاط یعنی دوری وبی اعتنایی به دیگران محدود کردن رابطه با دیگران در واقع در ان نوعی انزجار خفیف نهفته است از اینرو دورابطه صمیمی دراجتماع کوچک روستایی در مقابل روابط سرد کلان شهری شکل میگیرد. انتظار میروددر اجتماعات بزرگتر که دلزدگی واحتیاط بیشتر است رضایت از زندگی کمتر باشد.
مفهوم دیگر رضایت از زندگی یعنی نوع بودن.دراین رضایت فعالیت های انسانی به دلیل اجبار بیرونی صورت میپزیرد مثل:کار که نه به دلیل جازبه های درونی بلکه به اجبار بیرونی انجام میشودوخشنودی حاصل نمی اورد.
زیمل میگویدافراد بطور اجتناب ناپذیر برده محصولات اجتماعی وفرهنگی تولید شده خویش میگردند.این امر بیش از همه در مورد کار قابل مشاهده است.مطالعات نشان میدهد بیگانگی بامحصول کارونگرش منفی نسبت به کاراثر دارد.کارگرانی که توانسته اند کار باارزش انجام دهند نسبت به کارشان دید مثبت داشته اند.
پژوهش کار در امریکااز وزارت بهداشت نشان میدهد محیط های کاری کسل کننده تکراری که محلی برای ابتکار ایجاد نمیکنند باعث نارضایی کارگران هستند چون ناچارند در یک برنامه ثابت بانظارتدقیق کار کنند اما به میزانی که فرد درتصمیم گیری دخالت داشته رضایتش افزایش یافته است. در میان مدیران انها که در سطوح بالاتر قرار داشتند ودارای استقلال وقدرت ایجاد دگرگونی در برنامه ها بودند نسبت به رده های پایین که فقط سیاستها رااجرا میکردند رضایت بیشتری داشتند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد