تولید محتوا

تولید محتوا

در این وبلاگ برخی تولیدات دانشجویانم درمرکز بنت الهدی صدر دانشگاه فرهنگیان فردوس را به اشتراک می گذارم
تولید محتوا

تولید محتوا

در این وبلاگ برخی تولیدات دانشجویانم درمرکز بنت الهدی صدر دانشگاه فرهنگیان فردوس را به اشتراک می گذارم

فصل 1فرهنگ عمومی حال و آینده

موضوع :
              فرهنگ عمومی حال و آینده
نام کتاب :
                 تحولات فرهنگی در ایران
زیر نظر استاد گرامی :
                                      جناب آقای حقیقی
گردآورندگان :
                          مریم مهدیان مقدم – فاطمه دلیری
مقدمه
حفظ وتحول فرهنگ دغدغه همیشگی انسانها بوده است. زیرا ازیک طرف نیاز به پیوستگی و همبستگی طولی وعرضی با گذشته تاریخ جوامع، گرایش به سمت اتخاذ سیاستهایی در جهت حفظ وثبات در فرهنگ سوق داده است و از طرف دیگر ضرورت و نیاز انطباق با محیط وبهبود وضع فرد در جامعه، انسان را طالب ایجاد تحول وتغییر فرهنگی نموده است. ایجاد توازن بین این دو گرایش متضاد یعنی ترکیب تحول وثبات یکی از معضلات عینی و عملی اهل فکر و سیاستگذاران جامعه است. دراین فصل تلاش می شود سیر تغییر تحولات بخش هایی از اجزای فرهنگی را در دو دهه اخیر در کشور نشان دهد و سپس روند تغییر آنها را در دو دهه آینده پیش بینی کند.
فرهنگ:
فرهنگ، اصطلاحی است که نمی توان معنای ثابت و مشخصی برای آن بکار برد. در گذشته معادل با معارف بشری بوده است مثل وزارت فرهنگ، یا معنای دیگر آن فعالیت های فکری، آفرینشی و هنری است مثل رادیو، تلویزیون و ... اما تعریف تایلور از فرهنگ که به تعریف کلاسیک از فرهنگ مشهور است که همین تعریف نیز مبنا قرار گرفته است عبارت است از: فرهنگ یا تمدن... کلیت درهم تافته ای است شامل دانش، دین، هنر، قانون، اخلاقیات، آداب ورسوم و هرگونه توانایی و عادتی که آدمی همچون عضوی از جامعه به دست می آورد. اما گیدنز فرهنگ را مجموعه ای از ارزشهایی که اعضای یک جامعه معین دارند و هنجارهایی که از آن پیروی می کنند معرفی می نماید.
فرهنگ عمومی:
از واژه فرهنگ عمومی هم دو برداشت می شود.
1-    آن دسته از پدیده های فرهنگی که نزد عموم مردم مشاهده می شود، مستقل ازاینکه مردم نسبت به محتوا و مفهوم آن اتفاق نظر دارند یا ندارند.
2-    تعبیر دیگر ناظر به توافق یا عدم توافق جمعی نسبت به پدیده های فرهنگی است و هر پدیده فرهنگی که توافق عام تری نسبت به آن وجود داشته باشد در زمره فرهنگ عمومی قلمداد می شود.
به عنوان مثال اگر نوع پوشش زنان یا مردان را یک جزء مهم فرهنگی به شمار می آید دریک طیف 7 قسمتی تقسیم کنیم چگونگی عقیده یا رفتار زنان یک جامعه را می توان با جوامع دیگر مقایسه کرد.
الف) سراسر با چادر پوشیده
ب) کاملاً پوشیده با چادر
ج) پوشیده
د) پوشیده نسبی
هـ) بی حجاب
و) کاملاً بی حجاب
ز) تقریباً عریان

وضعیت جوامع گوناگون نسبت به طیف مذکور می تواند به یکی از حالتهای زیر باشد:
1)    حالتی که قریب به اتفاق زنان به یک روش عمل می کنند وتفاوت چندانی میان رفتار وعقیده آنها وجود نداشته باشد که این وضعیت حالت عمومی ویژگی های فرهنگی در جوامع اولیه و کوچک است، هنجارها انعطاف ناپذیرند، تنوع و تکثیر را نمی پذیرند و همبستگی در این نوع جوامع براساس تعابر دورکیم همبستگی مکانیکی است.

2)    حالتی که اکثریت افراد حول وحوش حالت میانگین و تعداد اندکی در دو سوی مخالف این طیف رفتار می کنند که اصطلاحاً آن را توزیع نرمال یا طبیعی می نامند. ثقل وسنگینی رفتار افراد دراین وضع در وسط طیف قرار می گیرد، این وضعیت نشان دهنده توزیع عناصر فرهنگی در جوامع امروزین است و براساس تقسیم بندی دورکیمی همبستگی اندام وار یا ارگانیکی هستند، و تا حدودی
انحراف از هنجارهای غالب را می پذیرند.

3)    وضعیت بی هنجاری را نشان می دهد، اصولاً هنجاری وجود ندارد و احتمال بروز تمام رفتارهای ممکن به لحاظ واقعیت خارجی یکسان است.

4)    دراین وضعیت دو هنجار در جامعه وجود دارد که در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده اند. این حالت چندان پایدار نیست وبه مرور باعث حذف یکی از دو هنجار می شود. نشان دهنده شرایطی است که جامعه از لحاظ دو جزء فرهنگ ناپایدار وبی ثابت است و تا رسیدن به یک حالت پایدار تقابل میان دو جزء ادامه خواهد یافت.


در پایان نتیجه می گیریم که منظور از فرهنگ عمومی آن جزء ازفرهنگ جامعه است که توزیع آن به نمودار 1 نزدیک باشد اما به دلیل گسترش و توسعه جوامع کوچک اوله و تقسیم کار تفاوت میان اعضای جامعه مورد قبول واقع شده و توزیع عناصر و اجزای فرهنگ به سوی توزیع نرمال گرایش یافت.

عوامل مؤثر بر تغییر فرهنگ عمومی:
1-    جنس
2-    سن
3-    تحصیلات
4-    شهرنشینی
5-    درآمد
1-    جنسیت: نسبت جنسی جمعیت در دو دهه اخیر تغییر چندانی نداشته و احتمالاً هم تغییر قابل توجهی نخواهد داشت.
2-    سن: از این نظر جامعه ما شاهد تغییراتی بوده است و انتظار معقول وجود دارد که طی چند دهه آینده تغییرات اساسی پیدا کند، توزیع سنی جمعیت به سوی طبیعی بوده و از ثقل نیروهای جوان کاسته شده و در چند دهه بعد بر حجم ونسبت جمعیت بزرگسال و بازنشسته افزوده خواهد شد.
3-    سواد و تحصیلات: سواد و تحصیلات مؤثرترین عامل در تبیین تفاوتهای فرهنگی است بنابراین تحول آن نیز بیش از بقیه عوامل موجب تغییرات فرهنگی می شود و چون تحولات این عامل چشمگیرتر از عوامل دیگر بوده است می تواند به عنوان مهم ترین منبع تحولات فرهنگی شناخته شود.
4-    شهرنشینی: شهرنشینی می تواند در کشور زمینه ساز و عامل مهم در تحولات فرهنگی باشد. این امر به طور غیرمستقیم یا به خاطر تحولات دیگر مثل افزایش آموزش، توسعه ارتباط و ... به وقوع می پیوندد. اگر چه از شدت روند شهری شدن کاسته شده است اما به هرحال بیشتر جمعیت در آینده شهرنشینان خواهند بود.
5-    درآمد: به علت فقدان آمارهای قابل اتکا در بخش اقتصاد وعدم امکان مقایسه سطح درآمد گذشته و حال و پیش بینی معقول، از تحلیل متغیر درآمد و سطح زندگی چشم پوشی می شود.
اما نکته مهمی که در مقایسه سواد وشهرنشینی استنباط می شود این است که مردم ما در سال انقلاب از جهت شهرنشینی و سواد در حداکثر تفاوت بودند یعنی نیمی از افراد شهرنشین ونیمی روستانشین و هم چنین نیمی بی سواد و نیمی باسواد بودند.
وضعیت کنونی فرهنگ عمومی:
دراین بخش فرهنگ عمومی در برخی از عناصر فرهنگی مورد توجه و مقایسه قرار می گیرد. خانواده، روابط اجتماعی، اوقات فراغت، رفتارهای مذهبی، باورها
خانواده: دراین بخش اجزای زیادی وجود دارد که کتاب به 16 مورد آن اشاره کرده است. مواردی که اکثر افراد جامعه نسبت به آن نظر یکسانی داشته باشند به عنوان فرهنگ عمومی در زمینه خانواده مطرح می شود. مانند موافقت با اجرای تنظیم خانواده، ازدواج، جلب ومؤثردانستن رضایت پدرومادر، تقاضای پسر از دختر یا پذیرش مهریه و ضرورت جهیزیه که کماکان مورد تأیید عمومی است. مخالفت با تنبیه بدنی فرزندان یا مخالفت با ازدواج با بیش از یک زن جزء عناصر پذیرفته شده فرهنگ است اما در مورد بقیه اجزای فرهنگی خانواده مثل موافقت با جدازندگی کردن از پدر ومادر پس از ازدواج، معاشرت قبل از ازدواج، ازدواج با قوم وخویش و موارد دیگر توافق چندانی بین اعضای جامعه وجود ندارد به همین خاطر از حیطه فرهنگ عمومی خارج می شود.
روابط اجتماعی: ملاکهای روابط اجتماعی مثل شرکت در انجمن های خانه و مدرسه، باشگاههای ورزشی، انجمن اسلامی و .. چون مشارکت زیادی در آنها وجود ندارد، نه تنها در حوزه فرهنگ عمومی وارد نشده بلکه فاصله زیادی تا آن دارد.
اوقات فراغت: گذران اوقات فراغت فعالیتهای زیادی را دربرمی گیرد که گاهی منفعل ویک جانبه است مثل رادیو وتلویزیون و گاه غیرمنفعل مثل مطالعه و انجام کارهای دستی وگاه دو یا چند جانبه غیرمنفعل است مثل فعالیتهای همراه با مشارکت. ازبین متغیرهای اندازه گیری شده در درجه اول تماشای تلویزیون سپس معاشرت با اقوام و خویشان ودر نهایت استراحت در حیطه فرهنگ عمومی قرار می گیرد که مورد اول وسوم منفعل ویک جانبه و مورد دوم فعال و چندجانبه است.
رفتارهای مذهبی: دراین بخش پرداخت فطریه عمومیت بیشتری دارد، نذرونیاز کردن و زیارت اماکن مذهبی در شرایط کنونی جزو فرهنگ عمومی به حساب می آید اما رفتن به مجالس روضه خوانی، نمازجماعت و دعای کمیل چون تعداد قابل توجهی از افراد را جذب نکرده نمی توان جزء فرهنگ عمومی دانست.
باورها: هرچند دراین بخش پرسش های متنوعی وجود دارد لیکن این پژوهش پرسش هایی که عمدتاً جبرگرایی و تقدیرگرایی هستند را مطرح کرده است که پژوهش نشان می دهد در بعدنظری، جبرگرایی وتقدیرگرایی فرهنگ عمومی جامعه است و در بعد عملی فرد میان امروز و فردا مجبور به حکم کردن است در نتیجه از حالت جبرگرایی خارج می شود.
آینده فرهنگ عمومی:
آینده فرهنگ عمومی را می توان باتوجه به متغیرهای سن، تحصیلات ودرآمد تا دو دهه آینده پیش بینی و حدس زد گرچه این پیش بینی کاملاً قطعی ودقیق نیست و چه بسا تحولات دیگری تأثیرات تعیین کننده تری بر اجزای فرهنگ بگذارد. در مجموع می توان تغییرات به دست آمده را محتمل الوقوع دانست.
برای این کار رابطه متغیرهای وابسته (فرهنگی) مثل موافقت با اجرای تنظیم خانواده را با متغیرهای مستقل سن، تحصیلات، درآمد، رئیس خانوار در ذیل بررسی می کنیم تا به این نتیجه برسیم که آیا این متغیرهای وابسته در آینده جز فرهنگ عمومی ما محسوب خواهند شد یا نه؟
 
خانواده:
1-    بررسی رابطه نسبت موافقت با اجرای تنظیم خانواده با متغیرهای مستقل (تحصیلات، سن، درآمد): حاکی از نگرش مثبت افراد با تحصیلات بالا در این مورد است واز طرف دیگر تا دو دهه آینده بیشتر افراد جامعه به میانگین سنین 25 تا 44 سال می رسند بنابراین اتفاق نظر نسبت به این جز فرهنگی فزونی می یابد و به عنوان یک جز از فرهنگ عمومی باقی می ماند.
2-    بررسی نسبت موافقت با رضایت پدر ومادر در امر ازدواج با متغیرهای مستقل: دراین بررسی سن ودرآمد هیچ تأثیری براین متغیر نداشت. لیکن با افزایش تحصیلات از نسبت موافقت کاسته می شد. با این وجود باز هم نسبت موافقان با رضایت پدرومادر در امر ازدواج از مخالفان بیشتر است پس در آینده این مورد هم همچنان جز فرهنگ عمومی محسوب می شود.
3-    بررسی نسبت موافقت با اجرای مراسم خواستگاری با متغیرهای مستقل: موافقت با مراسم خواستگاری مرد اززن نیز کماکان از اجزای فرهنگ عمومی باقی خواهد ماند. این امر از آن جا ناشی می شود که تحولات تحصیلات، سن ودرآمد تأثیر تعیین کننده ای در آینده این متغیر ندارد.
4-    بررسی نسبت مخالفت با تنبیه بدنی فرزندان با متغیرهای مستقل: مخالفت با تنبیه بدنی فرزندان در آینده عمومی تر خواهد شد. علت این امر تأثیر قاطع سواد براین متغیر فرهنگ است. بنابراین می توان پیش بینی نمود که در آینده مخالفت با تنبیه بدنی فرزندان بیشتر خواهد شد.
5-    بررسی نسبت مخالفت با ازدواج بیش از یک زن با متغیرهای مستقل: با افزایش تحصیلات نسبت مخالفت با ازدواج با بیش از یک زن به نحو چشمگیری افزایش می یابد و طبعاً این متغیر فرهنگی نه تنها در حوزه فرهنگ عمومی باقی می ماند بلکه عمومی تر نیز می شود.
6-    بررسی نسبت موافقت با اظهارنظر پدر ومادر در انتخاب دوست با متغیرهای مستقل: نتایج نشان می دهد که در آینده نزدیک احتمال تغییرات جدی در نسبت موافقت با اظهارنظر پدرومادر در انتخاب دوست وجود دارد با این حال به نظر می رسد که نسبت موافق روبه افزایش است. پس جز فرهنگ عمومی در آینده محسوب می شود.
7-    بررسی نسبت موافقت با مهریه با متغیرهای مستقل: بررسی ها نشان می دهد که هیچکدام از سه متغیر مستقل نتوانسته اند تأثیر جدی براین متغیر بگذارند حتی متغیر جنسیت دراین امر تأثیر ندارد و مردان وزنان، متأهلین ومجردین تصور یکسانی دراین امر دارند وطبعاً در آینده نیز جز فرهنگ عمومی محسوب می شو.
8-    بررسی رابطه نسبت موافق با جهیزیه با متغیرهای مستقل: با افزایش تحصیلات وتاحدودی هم درآمد از موافقان جهیزیه کاسته شده است البته این یک عقیده است که در عمل حتی تحصیل کرده ها و افراد پردرآمد جهیزیه می دهند نکته جالب زنان بیش از مردان با جهیزیه دادن موافقند شاید به دلیل این است که اعتبار ومنزلت خود رادر بردن جهیزیه می دانند. در مجموع شاید در آینده جز فرهنگ عمومی محسوب نشود زیرا بر مخالفان آن افزوده شده.
9-    بررسی نسبت موافق با جدا زندگی کردن فرزندان پس از ازدواج با پدر ومادر با متغیرهای مستقل: افراد با تحصیلات ودرآمدبالا بیش از بقیه براین امر اصرار دارند ولی در مورد متغیر سن افراد با سنین خیلی بالا به دلیل اینکه مربوط به فرهنگ گذشته هستند یا احساس نیاز بیشتری به حضور فرزندانشان می کنند تا حدودی مخالف جداشدن فرزندان پس از ازدواج از پدرومادر هستند. در آینده نزدیک اصل بر جدا زندگی کردن فرزندان از پدرومادر خواهد بود واین امر به صورت یک تصور عمومی درخواهد آمد.
10-    بررسی نسبت موافق با معاشرت قبل از ازدواج با متغیرهای مستقل: افزایش تحصیلات ودرآمد باعث بالارفتن افراد موافق به این امر شده است پس در آینده به حوزه فرهنگ عمومی وارد خواهد شد.
11-    بررسی نسبت موافق با جشن نامزدی با متغیرهای مستقل: نتایج حاکی از آن است که افزایش تحصیلات تأثیر بسیار تعیین کننده ای در جهت کاهش موافقان با جشن نامزدی دارد پس در آینده جز فرهنگ عمومی نخواهد بود.
12-    بررسی مخالفت با ازدواج با قوم و خویش با متغیرهای مستقل: بررسی این امر با هر سه متغیر مستقل نشان می دهد که تأثیر تشدیدکننده ای بر افزایش مخالفان با ازدواج قوم و خویش وجود دارد وبه زودی این متغیر به حوزه فرهنگ عمومی وارد خواهد شد زیرا گرایش عمومی به سوی جداشدن از روابط خویشاوندی و نزدیک شدن به یک واحد هسته ای مستقل از دخالت دیگران است ضمناً پذیرش این عقیده دلایل پزشکی هم دارد.
13-    بررسی نسبت مخالفت با اجرای مراسم عروسی باشکوه با متغیرهای مستقل: که به شدت تحت تأثیر تحصیلات است و مخالفت با آن جنبه عمومی تر خواهد یافت حتی درآمدهای بالا نیز موافق با این امر نیستند.
14-    بررسی نسبت موافق با کارکردن خانم ها در بیرون از خانه با متغیرهای مستقل: نسبت موافق یا مخالف با کارکردن خانم در بیرون از خانه برحسب جنسیت تفاوت معناداری دارد یعنی این که مردان کمتر تمایل به این امور دارند و خانم ها بیشتر. تحصیلات هم در افزایش موافقت براین امر تأثیر دارد. اما به نظر می رسد که این مقوله نتواند به سرعت وارد فرهنگ عمومی شود.
15-    بررسی نسبت رابطه ی شیوه های تصمیم گیری مشارکتی به فردی در خانواده با متغیرهای مستقل: پذیرش اصل تصمیم گیری مشارکتی از سوی افراد تحصیل کرده تفاوت معناداری با دیگر سطوح دارد بنابراین در آینده این مقوله جز فرهنگ عمومی محسوب می شود.
16-    بررسی رابطه نسبت موافق با اظهارنظر پدرومادر در امور فرزندان پس از ازدواج با متغیرهای مستقل: آخرین متغیر در زمینه مسایل خانوادگی می باشد که تعداد موافقان با مخالفان در شرایط کنونی تقریباً برابر است ودر آینده هم تحول قابل توجهی در این متغیر مشاهده نمی شود به ولی
17-    نقش متعهدانه و مسئولان پدر ومادر بیشتر می شود ونقش مداخله گرانه ی آنها کمتر.

 
نتیجه گیری از حوزه خانواده:
به طورکلی نتیجه ای که از بررسی متغیرهای 16 گانه خانواده گرفته شد:
1)    اولاً نهاد خانواده در ایران دارای ابعادی است که بیش از نیمی از آنها در حوزه فرهنگ عمومی جامعه قرار دارد.
2)    نیمی دیگر ازاین ابعاد یا متغیرها که در حوزه فرهنگ عمومی نبودند در آینده به سرعت به این حوزه وارد می شوند. بنابراین ابعاد گوناگون خانواده در ایران به سوی یکنواختی ناشی از ضرورت کارکردی با محیط اجتماعی و اقتصادی آن سیر می کند و شاید هیچ یک از وجوه دیگر فرهنگ جامعه تا این حد حوزه فرهنگ عمومی را دربرنگیرد.
 دوفرایند در خانواده در حال شکل گیری وتبدیل شدن به وجه غالب خانواده در ایران است:
1-    فرایند فردگرایی وجداکردن نسبی امر خانواده از دیگر وجوه روابط فردی و محدودکردن آن به زن، شوهر وفرزندان است.
2-    فرایند دموکراتیزاسیون و به وجودآمدن زمینه های برابری حقوقی ومشارکتی نهاد خانواده است که این پدیده یکی از پیش شرط های اساسی وضروری دموکراتیزه شدن جامعه است و بسیاری عقیده دارند که دموکراسی در سطح نهادهای سیاسی هنگامی پایدار و نهادینه خواهد شد که عرصه های دیگر حیات اجتماعی به ویژه خانواده را نیز در بربگیرد.
روابط اجتماعی:
به طورکلی شرکت در مجامع تشکل یافته، رسمی وقراردادی کاملاً خارج از حوزه فرهنگ عمومی است. عده ای خاص وقلیل از افراد جامعه در انجمن های خانه و مدرسه در باشگاههای ورزشی در انجمن های اسلامی و انجمن های علمی وفرهنگی در اتحادیه های صنفی شرکت می کنند وبه همین دلیل از حوزه فرهنگ عمومی خارج است. برخلاف متغیرهای خانواده که عام وفراگیر بودند این فعالیت ها هر کدام محدود به افراد خاصی هستند.
 
اوقات فراغت:
1.    رابطه نسبت تماشای زیاد به تلویزیون با متغیرهای مستقل (سن، درآمد، تحصیلات): تماشای تلویزیون در مراحل میانی تحصیلات افزایش می یابد ولی در مراحل بالاتر تحصیلات این روند معکوس می گردد زیرا قشر دوم شیوه های دیگری را برای پرکردن اوقات فراغت خود برمی گزینند با این حال چون در حال حاضر تعداد گروههای میانی تحصیلی به سرعت بیشتری افزایش می یابند در نتیجه احتمال دارد که استفاده ازاین شیوه برای گذراندن اوقات فراغت عمومیت بیشتری پیدا کند.
2.    رابطه نسبت معاشرت زیاد با دوستان با متغیرهای مستقل: بررسی نشان می دهد که معاشرت با دوستان واقوام به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت درحال افزایش است.
3.    رابطه نسبت استفاده از استراحت به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت با متغیرهای مستقل: استراحت در خانه به عنوان یک شیوه برای گذران اوقات فراغت در حوزه فرهنگ عمومی نخواهد بود. بررسی ها در آینده نشان می دهد.
4.    رابطه نسبت استفاده از مطالعه به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت با متغیرهای مستقل: مطالعه به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت در حال تبدیل شدن به یک جز از فرهنگ عمومی است البته عامل سواد ودرآمد در افزایش استفاده از مطالعه بسیار مؤثر بوده است.
5.    رابطه نسبت به رفتن به مسجد به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت با متغیرهای مستقل: تأثیرات هر سه متغیر براین عامل به گونه ای است که حکایت از کاهش شدید این عمل به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت در جامعه می کند.
6.    رابطه نسبت قدم زدن به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت با متغیرهای مستقل: قدم زدن به عنوان یک ورزش یا تفریح احتمالاً به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت با استقبال بیشتری مواجه خواهد بود. علیرغم تأثیر تحصیلات و درآمد برافزایش این نوع گذران اوقات فراغت تا عمومی شدن آن به عنوان یک فرهنگ فاصله زیادی وجود دارد.
7.    رابطه نسبت استفاده از رادیو به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت با متغیرهای مستقل: رادیو به عنوان رسانه ای که در گذشته بیشتر مورد استفاده قرار می گرفت، اکنون کمتر بکار می رود. در صورت جذاب تر شدن برنامه ها طبعاً مورد استفاده ی بیشتری پیدا می کند. استفاده از رادیو به عنوان شیوه گذران اوقات فراغت در آینده یا کمتر می شود یا تغییر محسوسی نمی کند.
8.    بررسی نسبت رفتن به پارک به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت با متغیرهای مستقل: استفاده از فضای سبز وپارک نیز به سرعت بیشتر خواهد شد به ویژه آن که با افزایش تحصیلات این گرایش به سوی فضای سبز بیشتر خواهد شد البته کوچک یا آپارتمانی شدن مسکن نیز از عوامل مؤثر بر خروج فرد از خانه و گذران اوقات فراغت در پارک می باشد.
9.    بررسی نسبت ورزش کردن به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت با متغیرهای مستقل: ورزش کردن در حال عمومیت یافتن است زیرا فعالیت های ورزشی به لحاظ سلامت و بهداشت نیز توصیه می شود خصوصاً اقشاری که به لحاظ تحصیلی ودرآمدی در موقعیتی هستند که فعالیت بدنی وجسمی در آنها در حین شغل کم است با افزایش تحصیلات ودرآمد به شدت بر استفاده از ورزش به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت افزوده شده ودرآینده نزدیک به صورت یک جز فرهنگ عمومی تبدیل خواهد شد.
10.    بررسی نسبت استفاده از انجام کارهای دستی به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت با متغیرهای مستقل: با افزایش سطح تحصیلات ودرآمد انجام کارهای دستی به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت کاهش می یابد.
11.    بررسی نسبت رفتن به موزه و نمایشگاه به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت با متغیرهای مستقل: رفتن به موزه ونمایشگاه با افزایش تحصیلات و درآمد بیشتر خواهد شد. در میان افراد درآمد بالا وتحصیلات عالی ورفتن آنها به موزه ونمایشگاه با افراد درآمد متوسط وپایین وتحصیلات کم رابطه معناداری وجود دارد.
12.    بررسی نسبت رفتن به سینما به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت با متغیرهای مستقل: کشش قابل ملاحظه ای برای جذب شدن به سینما درآینه وجود خواهد داشت. البته اگر شرایط دیگر مثل تلویزیون و ماهواره و حتی شکل فیلم های ارایه شده تغییر چندانی نکند زیرا تغییر هریک از این ها می تواند سیر جذب را تشدید یا تضعیف کند.
13.    بررسی شرکت در انجمن ها و گروهها به عنوان یک شیوه گذران اوقات فراغت با متغیرهای مستقل: شرکت در انجمن ها و گروههای رسمی وقراردادی در ایران بسیار اندک است اما تصور می شود درآینده افزایش یابد.
14.    آخرین متغیر مورد مطالعه در بخش اوقات فراغت رفتن به کافه یا قهوه خانه است که به دو گروه متفاوت اجتماعی ربط دارد وچون سبب مخدوش شدن روابط می گردد توضیحی در کتاب راجع به آن نداده است.
 
نتیجه گیری از حوزه اوقات فراغت:
درمجموع از بررسی متغیرهای 14 گانه اوقات فراغت تنها (رفتن به مسجد وانجام کارهای دستی) به سوی دورشدن از فرهنگ عمومی می باشد بقیه متغیرها به سوی عمومی تر شدن هستند.
رفتارهای مذهبی: رفتارهای مذهبی در ایران یکی از مهمترین اجزای فرهنگ عمومی هستند گرچه در پژوهش رفتارهای اصلی چون به جاآوردن نماز وگرفتن روزه ویا پرداختن خمس وسهم ویا تقلید اندازه گیری نشده است.
1-    رابطه نسبت پرداخت فطریه با متغیرهای مستقل (سن، درآمد، تحصیلات): با افزایش دو متغیر تحصیلات و درآمد فطریه پردازان نیز کم می شوند اگرچه درهرصورت فطریه خود را پرداخت می کنند.
2-    بررسی نسبت نذرونیاز کردن با متغیرهای مستقل: این متغیر به نحو چشمگیری در میان مردم رایج است. افراد با تحصیلات کم و درآمدهای کم به نسبت بیشتر از گروههای مقابل خود نذرونیاز می کنند. در مجموع اجرای نذرونیاز شدیداً روبه کاهش است.
3-    بررسی نسبت رفتن به اماکن مذهبی با متغیرهای مستقل: رفتن به اماکن مذهبی با افزایش سطح تحصیلات و درآمد کاهش می یابد.
4-    بررسی نسبت رفتن به مجالس روضه خوانی با متغیرهای مستقل: رفتن به مجالس روضه خوانی با شدت بسیاری روبه کاهش است اگرچه در ایام ویژه مثل عاشورا وتاسوعا وضع دیگری دارد وکماکان عمومیت وحفظ می شود. افراد دارای تحصیلات عالی یادرآمد بالا حدوداً ده برابر کمتر از افراد بی سواد وکم سواد به این نوع از مجالس می روند.
5-    بررسی نسبت شرکت درنمازجماعت مسجد با متغیرهای مستقل: درمورد شرکت در نماز جماعت مسجد نیز مشاهده می شود که عامل سواد ودرآمد و کاهش این فعالیت کاملاً تعیین کننده است و احتمال معقول در کاهش این فعالیت درآینده وجود دارد.
6-    بررسی نسبت رفتن به دعای کمیل با متغیرهای مستقل: روند احتمالی شرکت در دعای کمیل نیز مشابه موارد قبلی است و عوامل تحصیلی ودرآمدی وضعیت آن را در آینده شدیداً تحت تأثیر خود قرار می دهند.
به طورکلی روند دورشدن شدید متغیرهای مذهبی از فرهنگ عمومی قابل مشاهده است.
باورها: عمومی ترین باوری که جز فرهنگ عمومی است اعتقاد به مؤثربودن قضا وقدر در زندگی است.
1-    بررسی نسبت موافق با مؤثربودن قضاوقدر در زندگی با متغیرهای مستقل (سن، درآمد، تحصیلات): دوعامل تحصیلات ودرآمد به ویژه عامل اول تأثیرمهمی در کاهش اعتقاد به این گزاره را دارند. علی رغم این، کلیه گروههای سنی، تحصیلی ودرآمدی به این امر اعتقاد دارند پس همچنان در حوزه فرهنگ عمومی خواهند ماند.
2-    بررسی نسبت موافق با بدذات بودن بعضی از مردم با متغیرهای مستقل: اعتقاد به بدذاتی بعضی از مردم وجود دارد با این تفاوت که پولدارها بیش از طبقات پایین معتقد به بدذاتی مردم هستند.
3-    بررسی نسبت موافق دراینکه از چشم بد باید ترسید با متغیرهای مستقل: چشم زدن از باورهای قدیم ورایج در جوامع است. و افراد با تحصیلات ودرآمد بالا تفاوت زیادی در عدم پذیرش این متغیر با دیگران دارند وطبعاً با سرعت از عرصه فرهنگ عمومی خارج خواهد شد.
4-    بررسی رابطه نسبت موافق با این عقیده که روزی هرکس به قدر قسمت اوست با متغیرهای مستقل: یک باور رایج در بین عموم است ولی تحصیلات بالا، ریشه افکار و روحیات تقدیرگرایانه و منفعل را خشک می کند وافراد با تحصیلات عالی حدوداً 7 برابر کمتر از افراد بی سواد به این گزاره اعتقاد دارند.
5-    بررسی اعتقاد به بدشانس بودن برخی از مردم با متغیرهای مستقل: اعتقاد به شانس و تأثیر آن در زندگی نیز در مجموعه این باورها درحال کاهش است واین مورد تحت تأثیر تحصیلات تغییر می کند.
6-    بررسی موافق اعتقاد به تعیین سرنوشت افراد با متغیرهای مستقل: اعتقاد به سرنوشت و غیرقابل تغییر بودن آن نیز با افزایش تحصیلات کاملاً دگرگون می شود ودرآینده از حوزه فرهنگ دور ودورتر می شود.
7-    آخرین متغیر مورد بررسی در باورها مقوله «چو فردا شود فکر فردا کنیم» که نسبت مخالفان با آن بیش از موافقان است واین تنها موردی است که متغیرهای مستقل تأثیری برآن جای می گذارند که مخالفت با آن را به حوزه فرهنگ عمومی نزدیک تر می کند.
نتیجه گیری از حوزه باورها:
درمجموع مشاهده می شود که اعتقادات تقدیرگرایانه با سرعت قابل توجهی در حال کاهش است و انتظار می رود در آینده این نوع نگرش ها وباورها از حوزه فرهنگ عمومی خارج شود و دیگر به عنوان یک نگرش مسلط در جامعه وجود نداشته باشد.
نتیجه کلی:
مشخص است که تحول در عناصر فرهنگ ذکر شده نه هم جهت است و نه شدت یکسانی دارد وتغییرات ذکر شده خواه ناخواه اتفاق می افتد درصورتی که خواهان پیش نیامدن این روندها هستیم باید سیاستگذاریهای صحیح انجام شود.
درهرحال نتایج نشان می دهد که خانواده به سوی قراردادی تر شدن، خصوصی تر شدن و هسته ای شدن پیش می رود.
در حوزه روابط اجتماعی چون در ایران بسیار محدود و کوچک است تا عمومی شدن راه بسیار طولانی دارد.
فرایند کالایی شدن اوقات فراغت نیز در حال رشد است یعنی تولید کالا برای گذران اوقات فراغت.
در حوزه مذهبی بعضی ازرفتارها گرایش به خروج از حوزه فرهنگ عمومی را دارند که منجر به افول ابعاد حیات مذهبی می شود. در زمینه باورها سیر تحول سریع تر از حوزه های دیگر است و اعتقاد به شانس و تقدیرگرایی به سمت خروج از فرهنگ عمومی در حرکت است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد