تولید محتوا

تولید محتوا

در این وبلاگ برخی تولیدات دانشجویانم درمرکز بنت الهدی صدر دانشگاه فرهنگیان فردوس را به اشتراک می گذارم
تولید محتوا

تولید محتوا

در این وبلاگ برخی تولیدات دانشجویانم درمرکز بنت الهدی صدر دانشگاه فرهنگیان فردوس را به اشتراک می گذارم

فصل 4 صفحات 236تا270

رضایت و جنسیت

در فاصله ی سال های 53 تا 74 ، میزان نارضایتی از 80 درصد به 7/27 درصد کاهش یافته است . اما سهم زن و مرد در این کاهش یکسان نیست . تحقیقات نشان می دهد که میزان رضایت از وضع مالی افزایش داشته است . اما این افزایش برای زنان بیش از مردان است . نسبت نارضایتی از درآمد نزد زنان کمتر است . شاید این امر ناشی از پایین بودن انتظارات آن ها از بازار کار باشد . زنان از شغل خود ، بیش از آن که درآمد و تقاضای اقتصادی داشته باشند ، نوعی انتظار اجتماعی دارند . شغل برای زنان زمینه ی حضور و مشارکت و دستیابی به هویت مناسب است . از فرضیه ای که از طرف اینگلهارت مطرح شده بر می آید که کاهش فاصله بین زن و مرد ناشی از تطابق آرزو ، وضعیت و خو گرفتن به صفات ثابت است . داده های مربوط به رضایت از سلامتی خود و خانواده خود نشان می دهد که نسبت نارضایتی به میزان اندکی افزایش یافته است . این امر ممکن است ناشی از افزایش سطح توقعات افراد نسبت به سلامتی باشد ، اما این نارضایتی در مردان بیش از زنان افزایش داشته است . میزان رضایت از زندگی خانوادگی ، به طرز محسوسی افزایش نشان می دهد . اما فاصله ی بین دو پژوهش که در سال 53 و 74 انجام شده ، میزان نارضایتی به یک سوم تقلیل یافته است . در این خصوص کاهش نارضایتی در بین زنان محسوس تر است . افزایش رضایت زنان را می توان به موقعیت نسبتاً بهتر آن ها در خانواده نسبت داد . اهمیت زنان و پذیرش اهمیت نقش آن ها ممکن است رضایت از زندگی خانوادگی را افزایش داده باشد . تضعیف تصورات سنتی در مورد نقش زنان و پذیرش مشارکت اجتماعی آن ها از سوی خانواده ، تفاهم بیشتری را در خانواده سبب شده است . نسبت عدم رضایت از شانس و اقبال ، در فاصله ی سال های 53 تا 74 ، 4/16 درصد کاهش یافته است . اما نسبت نارضایتی در بین زنان با کندی بیشتری کاهش می یابد . شاید دلیل این امر را بتوان به مواردی چون میزان برابری فرصت در بازار کار ، حقوق اجتماعی ، جایگاه و منزلت اجتماعی آن ها نسبت داد .
نارضایتی از زندگی در شهر و روستا ، از سال 53 تا 74 بیش از دو برابر شده است . نارضایتی مردان 5/1 برابر افزایش داشته است . احتمالا حضور بیشتر مردان در شهر و بیرون از خانه ، شناخت و انتظار آن ها از معیارهای زندگی شهری را افزایش داده و این امر باعث افزایش میزان نارضایتی در میان آن ها شده است . از سوی دیگر پیوند هرچه بیشتر با شهر محل زندگی باعث افزایش شناخت و در نتیجه افزایش انتظارات می شود .

تصویر کلی

مقایسه ی داده های مربوط به رضایت به تفکیک جنسی نشان می دهد که دو تغییر مهم در این شاخص روی داده است .
الف) در سال 53 زنان به طور متوسط از زندگی خود ناراضی تر از مردان بودند ، اما در سال 74 این رابطه دگرگون شده و مردان ناراضی تر از زنان بوده اند .
ب) اطلاعات پژوهش انجام شده در سال 53 نشان می دهد که تنها در حوزه های زندگی خانوادگی و سلامت فردی و وضع تحصیلی ، زنان بیش از مردان ناراضی بوده اند . در سایر موارد نارضایتی مردان بیشتر از زنان است . بیشترین نارضایتی در این سال ( 53 ) در مرحله ی اول وضع تحصیل ، مرحله ی دوم سلامت فردی و مرحله ی سوم نارضایتی از زندگی خانوادگی قرار دارد . به دلیل تفکر سنتی ، زنان غالبا خود را با هر شرایط نامطلوب سازگار می کنند و موقعیت پایین تر را می پذیرند تا بنیاد خانواده حفظ شود . اما به تدریج با پیشرفت اجتماعی ، گسترش رسانه ها و آموزش بیشتر ، زنان از فرهنگ سنتی فاصله گرفته اند . این امر باعث شده نقش های سنتی را کم تر بپذیرند و این خود باعث نارضایتی آن ها از چنین نقشی است .

رضایت و سواد :

میزان رضایت از وضع خانوادگی بر حسب سواد در سال 53 تا 74 افزایش داشته است .بالاترین نارضایتی از وضع خانوادگی در گروه های بی سواد و کمترین آن به گروه های تحصیلات عالی مربوط می شود .
نتایج پژوهش حاکی است سواد به عنوان یک متغیر مستقل بر میزان رضایت از زندگی خانوادگی موثر است . در سال 53 رضایت مالی بیشترین رابطه را با سطح سواد دارد . نارضایتی در میان افراد بی سواد و کم سواد بالا است . به میزانی که سواد افراد افزایش می یابد ، میزان نارضایتی کاهش می یابد . با آنکه احتمالا رضایت گروه تحصیل کرده از درآمد خود ناشی از میزان درآمد آن هاست ولی در فاصله ی دو پژوهش نارضایتی آن ها افزوده شده است . بر خلاف دیگر سطوح تحصیلی ، نسبت نارضایتی از درآمد در میان گروههای دارای تحصیلات عالی افزایش یافته است . این تغییرات ممکن است بازتاب بهبود نسبی درآمد در گروه های کم سواد – که معمولا اقشار پایین تر را تشکیل می دهند – باشند . در کنار آن باید به تحرک اجتماعی سریع و شتابان در گروه هایی از جامعه که از سواد کمتری برخوردارند اشاره کرد .
گروه تحصیلات عالی در مقایسه با گروه هایی که از درآمد بالایی برخوردارند و در عین حال تحصیلات کمتری دارند دچار نوعی حس اجحاف و فقدان عدالت می شوند . از سوی دیگر با افزایش تعداد آموزش دیدگان دانشگاهی و گسترش آموزش عالی در کشور ، عرضه ی نیروی انسانی تحصیل کرده ، افزایش پیدا کرده ، اما به موازات این افزایش ، تقاضا برای این افراد افزایش نیافت . مشکلات بخش اداری دولتی در جذب آنها ، پایین بودن نرخ رشد صنعتی و کشاورزی ، موجب پایین آمدن درآمد این گروه شد .
در مورد شانس و اقبال ، نسبت نارضایتی کم و بیش با افزایش سواد ، افزایش می یابد . بالاترین نسبت نارضایتی در گروه دارای تحصیلات عالی مشاهده می شود و کمترین به گروه کم سواد است .
در سال 74 بالاترین نارضایتی از شانس و اقبال به دارندگان تحصیلات متوسطه و دیپلم و کمترین به تحصیلات ابتدایی است . رضایت از سلامتی خود و خانواده در سال 53 با افزایش سواد افزایش می یابد . بالاترین نسبت نارضایتی به گروه بی سواد است .. این نارضایتی ناشی از امکانات و دسترسی هاست . به تدریج که سواد افزایش می یابد امکانات ، دانش و شناخت وی در مورد ضوابط بهداشتی و سلامتی نیز افزایش می یابد ، در نتیجه میزان نارضایتی کاهش می یابد .
در مورد رضایت کلی چند تغییر مهم روی داده است :
الف) نسبت نارضایتی در کل کاهش داشته است
ب) در مورد گروه های دارای تحصیلات متوسطه و عالی ، تغییرات در جهت معکوس روی داده است .
ج) تفاوت بین گروه های تحصیلی کاهش یافته است .

رضایت و سن

داده های به دست آمده از دو پژوهش حاکی از افزایش چشمگیر در رضایت مالی است . در سال 53 بیشترین نارضایتی در گروه سنی بالاتر مشاهده می شود . در گروه های سنی پایین تر نارضایتی کمتری وجود دارد . این امر را می توان به تحصیلات نسبت داد . گروه های سنی پایین تر ، تحصیلات بیشتری دارند و در نتیجه از موقعیت شغلی بهتر و درآمد بیشتری برخوردارند . در سال 74 کمترین نارضایتی متعلق به گروه 24-16 سال است . بیشترین نارضایتی در گروه 54-45 مشاهده می شود . این امر ممکن است حاصل پدیده های زیر باشد :
الف) گروه های سنی جوان از یک سو به دلیل درگیری کمتر با زندگی و از سوی دیگر به سبب امید به آینده و احتمال دگرگونی در شرایط اقتصادی ، وضع موجود خود را رو به بهبود می دانند و یا دست کم احتمال بهبود در آن را می دهند . نکته ی مهم دیگر تعهدات مالی است که با افزایش سن افزایش می یابد . جوانان غالبا متکفل هزینه های خود هستند و تعهدات آن ها در حوزهی خانواده ی کوچکی است که تشکیل داده اند ؛ در حالیکه سالخوردگان از یک سو هزینه های خانواده و از سوی دیگر متکفل هزینه های جوانان خود و خانواده هایشان هستند .
ب) افزایش رضایت مالی در تمام گروه های سنی مشاهده می شود . گروه هایی که در سال 53 رضایت زیادی داشتند در سال 74 رضایت آن ها کاهش داشته است . این امر ممکن است به دلیل تغییرات شدید اقتصادی و اجتماعی باشد که در این دوران روی داده است . در مورد وضع خانوادگی رضایت به سطح بالاتری افزایش یافته است . در سال 53 رضایت از وضع خانوادگی در سنین پایین تر بیشتر است . رضایت از شانس و اقبال در گروه سنی جوان و سالخورده کمتر است . اما در گروه های میانی عدم رضایت کمتر است . در سال 53 عدم رضایت از شانس و اقبال دگرگون شد . جوانان بالا ترین عدم رضایت را ابراز کرده اند . رضایت از سلامتی با سن رابطه ی مستقیم دارد . هرچه سن بالاتر می رود میزان رضایت از سلامتی کاهش می یابد .
در سال 53 رضایت از محل زندگی در سنین بالاتر بیشتر است . کمترین نسبت عدم رضایت متعلق به گروه سنی 55 سال و بیشتر است و بالاترین نسبت عدم رضایت در گروه سنی 24-15  است .در مورد رضایت کلی نیز سن موثر است . افزایش سن باعث سطوح بالاتر نارضایتی می شود .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد